سه نفر امریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر براي شرکت در یک کنفرانس میرفتند. در ایستگاه قطار سه امریکایی هرکدام یک بلیط خریدند، اما درکمال تعجب دیدندکه ایرانیها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطوراست که شما سه نفري با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانیها گفت: صبرکن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند. آمریکاییها روي صندلی هاي تعیین شده نشستند، اما ایرانیها سه نفري رفتند توي یک توالت و در را روي خودشان قفل کردند. بعد ، مامورکنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. و درتوالت را زد وگفت: بلیط، لطفا! بعد، درتوالت بازشد و از دریک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه اي بوده است. بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشته مان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداري پول هم براي خودشان پس کنند انداز . وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما درکمال تعجب دیدندکه آن سه ایرانی هیچ بلیطي نخریدند. یکی از امریکا یی ها پرسید: چطورمیخواهید بدون بلیط سفرکنید؟ یکی از ایرانیها گفت: صبرکن تا نشانت بدهم. سه امریکایی و سه ایرانی سوار قطارشدند، سه آمریکایی رفتند توي یک توالت وسه ایرانی هم رفتند توي توالت بغلی آمریکاییها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانیها از توالت بیرون آمد و رفت جلوي توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!
:: موضوعات مرتبط:
داستان ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 51
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0